سلام بر محرم
سلام پسر گل مامان و بابا
پسر طلای مامانی شما 24 آبان 4 ماهت تمام شد و تا حالا کلی ما با حرکات و علایقت آشنا شدیم. حالا دیگه کاملا ما رو می شناسی و به ما از اون خنده هایی که دل می بره تحویل می دی. 10 روزی می شه که اسباب بازی های کوچیکو با دستای قشنگت می گیری دستای خودتو شناختی. دستاتو که می گیریم خودتو بلند می کنی و می ایستی . تازه راهت که می برم قدمای خوشگل بر می داری و با هر قدم کلی می خنی و به من نگاه می کنی که یعنی چه حالی می ده.
خلاصه دیگه مردی شدی واسه خودت . دیروز هم که بردیمت دکتر قدت 66 و وزنت 7 کیلو و 100 گرم بود که دکتر راضی بود. خدایا شکرت . خیلی دوست دارم که چنین هدیه قشنگی رو لطف کردی و به ما دادی. خدایا خودت هم حفظش کن و نگهدارش باش.
عسل گل مامان و بابا این روزها محرم هست وهمه جا بوی عزای حسین می ده . ما هم با شما زدیم به دل عزاداری و اولین محرم با گل پسرمون رو تجربه کردیم. چند تا عکس ازت گرفتم که می ذارم
مامانی فدات شه . عزاداریت قبول پسرم
عشق مامان بابایی عزیزم