بدون عنوان
سلام
امروز 40 روز از به دنیا امدن شما پسر گلمون که اسمت رو سورنا انتخاب کردیم می گدره . سورنا اسم یه سردار بی باک در دوران صفوی بود و از نظر ما خیلی خوش اهنگ اومد نمیتونم احساسمون رو تو لحظه اولی که دیدیمت توصف کنم چون خیلی قاطی بودیم. من تو بیمارستان خاتم ساعت 7:15 صبح برای اولین بار دیدمت عزیزم و از اینکه سالم و با وزن نرمال بودی خوشحال بودم قدت 50 سانت و وزنت 3کیلو و نیم بود که از نظر من و دکتر عالی بودی.
حالا دیگه خانواده ما سه نفره شده و من و بابایی علیرغم بی خوابی ها و به هم ریختن برنامه های زندگیمون خیلی خوشبخت و خوشحالیم. چون بی نظیر ترین هدیه خدا و بزرگترین معجزه اش تو خونه ما نفس می کشه و هر روز زیباتر و شیرین تر از روز قبل می شه. الان خوابیدی و من وقت کردم اینها رو بنویسم. زود تمام میکنم که اگه بیدار شدی نیمه کاره نمونه.
بزرگترین عشق مامان بابایی با یه عالمه بوس خداحافظ