سورناسورنا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

نی نی تپلی

سلام بر محرم

      سلام پسر گل مامان و بابا پسر طلای مامانی شما 24 آبان 4 ماهت تمام شد و تا حالا کلی ما با حرکات و علایقت آشنا شدیم. حالا دیگه کاملا ما رو می شناسی و به ما از اون خنده هایی که دل می بره تحویل می دی. 10 روزی می شه که اسباب بازی های کوچیکو با دستای قشنگت می گیری  دستای خودتو شناختی. دستاتو که می گیریم خودتو بلند می کنی و می ایستی . تازه راهت که می برم قدمای خوشگل بر می داری و با هر قدم کلی می خنی و به من نگاه می کنی که یعنی چه حالی می ده. خلاصه دیگه مردی شدی واسه خودت . دیروز هم که بردیمت دکتر قدت 66 و وزنت  7 کیلو و 100 گرم بود که دکتر راضی بود. خدایا شکرت . خیلی دوست دارم که چنین هدیه قشنگی رو لط...
26 آبان 1392

بدون عنوان

سلام عزیز دل مامان و بابا دیروز دو ماهه شدی و واکسن ب س ژ و فلج اطفال زدی.  خیلی گریه کردی و درد داشت.  من و بابایی هم کلی نگرانت بودیم چون پزشک گفت تب می کنی و بیقراری زیاد خواهی داشت اما اقا سورنای گل ما فقط دیروز خیلی بی حال و بیقرار بود اما امروز دیگه سالم و سلامت بیماری رو پشت سر گذاشت. مامانی و بابایی تا صبح مواظبت بودن و فهمیدیم خیلی زیاد دوست داریم اونقدر که تحمل دیدن گریه از دردت رو نداریم.  خدای بزرگ همه کوچولوها رو حفظ کن و سالم و سلامت به پدر و مادرشون ببخش. خدای مهربون شکرت هزاران بار  سورنا جون دوست داریم و خیلی مواظبت هستیم ...
25 شهريور 1392

بدون عنوان

سلام قشنگترین بهونه خوشبختی امروز 6 شهریور سال 92 هست ساعت دو و ده دقیقه نیمه شبه و تو تازه شیر خوردی و خوابیدی. عزیز دل ما واقعا با اینکه الان شرایط نگهداری و رسیدگی به تو سخته , همینطور که بزرگ می شی ما دلمون واسه این زمانهات تنگ میشه.  به امید خدا عمر با عزت و طولانی و پر از شادی و ارامش و خوشبختی داشته باشی.   چند تا عکس از روزهای اول زندگیت رو می ذارم که انتخابشون کردیم ببین چه کوچولوی شیرینی هستی.   مامانی, اولین بار بعد از اتاق عمل من تو رو این شکلی تو بیمارستان دیدم.  سورنای گلم رو برام آوردن تا بهش شیر بدم.   بینهایت عاشقتیم.  خدایا بینهایت شکرت ارادتمندان مامانی و بابایی ...
6 شهريور 1392

بدون عنوان

سلام  امروز 40 روز از به دنیا امدن شما پسر گلمون که اسمت رو سورنا انتخاب کردیم می گدره .  سورنا اسم یه سردار بی باک در دوران صفوی بود و از نظر ما خیلی خوش اهنگ اومد نمیتونم احساسمون رو تو لحظه اولی که دیدیمت توصف کنم چون خیلی قاطی بودیم. من تو بیمارستان خاتم ساعت 7:15 صبح برای اولین بار دیدمت عزیزم و از اینکه سالم و با وزن نرمال بودی خوشحال بودم قدت 50 سانت و وزنت 3کیلو و نیم بود که از نظر من و دکتر عالی بودی.   حالا دیگه خانواده ما سه نفره شده و من و بابایی علیرغم بی خوابی ها و به هم ریختن برنامه های زندگیمون خیلی خوشبخت و خوشحالیم. چون بی نظیر ترین هدیه خدا و بزرگترین معجزه اش تو خونه ما نفس می کشه و هر روز زیباتر و شیر...
4 شهريور 1392

اضطراب شیرین

سلام بر پسر گل و گلاب شهرمون   راستش موندم چنین معجزه ای، که رشد بچه تو رحم مادر اتفاق می افته و بعد هم می آد تو بغلمون و رشد می کنه و می شه یکی شبیه خودمون ، چقدر عادی شده . یه کم احساساتم با هم قاطی شده . هم می ترسم و هم شادم ،هم اضطراب دارم و هم آرومم.  ولی از همه بیشتر خوشحالم که فردا دیگه ما هم دیگه رو می بینیم. آره فقط یه روز دیگه به امید خدا تو بغلم هستی. می دونم  همه چیز به خیر و خوشی انجام می شه.یه کم از زایمان و اتاق عمل می ترسیدم اما کتابی رو می خوندم که اگر چه برای بیماران بود ولی من رو هم که از اول تا آخر عملم با شادی و خوشیه آروم کرد و می گفت "هر دستی که که در بیمارستان مرا لمس کند، دستی شفا دهنده...
23 تير 1392

جشن فوتبال

سلام شیطونک بازیگوش دیگه شبها مامی از معده درد و کمردرد و لگد های شما اصلا خواب خوبی نداره ، اما همین که شما اوضاعت خوب باشه و سالم و سلامت باشی ما هم خوبیم.  تو کتاب در مورد توضیح این دوره نوشته: قد کودک 46 سانتیمتر و وزن 2.5 کیلوگرم است. سر کودک احتمالا پایین آمده و در لگن قرار گرفته است.  ناخنهای نرم در سر انگشتان دست و پای او روییده است. از حالا به بعد وزن کودک حدودا روزی 28 گرم افزایش می یابد. پوست کودک صورتی رنگ است. خیلی باکلاسی بابا یه کم تحویل بگیر. 28 خرداد یعنی دو روز پیش مسابقه فوتبال ایران و کره جنوبی بود که واسه رفتن به جام جهانی برزیل خیلی مهم بود. نتیجه 1 به 0 به نفع ما شد .  بعد از ب...
30 خرداد 1392

سیسمونی

سلام قشنگترین من و بابایی خیلی وقته چیزی واست ننوشتم. آخه من و بابایی و مادر جون که یه هفته ای پیشمون بود، دنبال خرید سیسمونی و جابجایی و تمیز کردن خونه واسه شما بودیم . الان یه اتاق مرتب و قشنگ منتظر تشریف فرمایی شماست. تو سونوگرافی قبلی نتونستیم خوب ببینیمت و تو عکسها هم چیزی معلوم نبود، اما دکتر گفت همه چیز عالیه و ماشاا.. وزنت تو 33 هفته ای 2 کیلو و 40 گرمه. ما خیلی خوشحال شدیم که سالم وتپل مپل هستی. کلی انرژی گرفتیم و رفتیم دنبال خریدهای خوشگل برای شما. اینم چند تا عکس از اتاق شما که همه وسایلش با عشق انتخاب و خریده شده. مبارکت باشه عزیز دلم   چطوره جوجو؟ خوشت اومد؟ حتما خوشت می آد.  امیدوارم...
22 خرداد 1392

شب آرزوها

  لیله الرغائب شب آرزوها شبی که آسمانش پر از برق ستارگان است در آن شب هر دعایی ستاره ای خواهد شد و در پهنه­ ی آسمان خواهد نشست. بیا ستاره های هم را نظاره کنیم و بر هر کدام آمین بگوئیم.........         سلام قشنگترین بهونه زندگی مامان بابایی امشب شب آرزوهاست عزیزم و تمام آرزوی من سلامت جوجو کوچولوی تو شکممه .  من و بابایی بین نماز مغرب و عشا نماز شب آرزوها رو خوندیم و کلی واسه سلامت و سعادت و خوشبختی و آسایش و آرامش خانواده 3 نفری مون دعا کردیم.       امیدواریم همه عمرت که به امید خدا طولانی با شه، شاد شاد و سالم و آرام و خوشبخت باشی و زیر سایه ...
27 ارديبهشت 1392

سلام مسافر کوچولو

سلام به مسافر کوچولوی من و بابایی مامی و بابایی یه پسر دارن کاکولش رنگش سیاهه   تو چشاش صد تا ستاره پوستش از حریر ماهه مگه نه گل پسر؟ یه فال حافظ واسه شما بگیرم نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر ز وصل روی جوانان تمتعی بردار که در کمینگه عمرست مکر عالم پیر نعیم هر دو جهان پیش عاشقان به جوی که این متاع  قلیلست و آن عطای کثیر  از اونجایی که ما خیلی حافظ رو دوست داریم از الان واست می خونم تا خوشت بیاد . دیروز مامی رفت پیش دکتر واسه چکاپ و صدای قلبت رو که خیلی تند می زد شنید . دکتر یه سونوگرافی نوشت تا وضعیت رشد و وزن شما رو بررسی کنن. 5 خرداد باید انجا...
25 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی تپلی می باشد